هیچوقت نفهمیدم که چرا درست همان کسی که فکر میکنی باهمه فرق داره یک روز مثل همه تنهات میزاره!
یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دخت...ر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
.
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه
روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرهای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!!
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
من می خوام کبوتر دل تو رو اسیر کنم/ این دل تشنه رو
از چشمه عشقت سیر کنم/ بزنم به موج دریای خیال عشق تو/
باقی عمرم و عاشقونه با تو پیرکنم!
میگویند سه چیز زاده عشق نیست: جدایی، سفر، فراموشی،
ولی آن زمان که تو مرا تنها گذاشتی و فراموشم کردی
من لحظه لحظه عاشقت شدم
عشق یعنی دستهایم ماله توست/ چشمهای خسته ام دنبال توست
عشق یعنی ما گرفتار همیم / دوستدار هم طرفدار همیم/
هرچه میخواهد دلش آن می کند میکشد مارا و کتمان میکند/
عشق غیر از تاولی پر درد نیست/ هرکس این تاول ندارد مرد نیست/
آمدم تا عشق را معنا کنم/ بلکه جای خویش را پیدا کنم/
آمدم دیدم که جای لاف نیست/ عشق غیر از عین و شین و قاف نیست/
دوستی با هر که کردم خشم مادر زاد شد،آشیان هر جا گزیدم خانه ی صیاد شد ،
دوستی با هر که کردم مظهر نیرنگ شد ،ظاهرش زیبا ولی در باطنش صد رنگ شد